سفرنیا



سلام به همه ی دوستای خوبم.

میخوام براتون راجع به اولین سفرهایی که با دوستام رفته بودم بگم.

من در دوران دانشجوییم در خوابگاه چند تا هم اطاقی خوب داشتم که الانم جزو دوستام هستن، یک پیش ضمینه لازم بدم بهتون.

یکی از این هم اطاقیا و دوستای خوب من ساکن کیش بود.

ما با هم قرار گذاشتیم که بعد از امتحانای بهمن ماه بریم کیش با این دوستمون.

من و چهار تا از هم اظاقیهام و یکی از هکمکلاسیهای همین دوست کیشیمون .

موقع رفتن شد و خرید بلیط ها یکی از هم اطاقیهامون طبق معمول دقیقه آخر کنسل کرد (راستش یکی از بچه ها همیشه اینکارو میکرد تو سفرهای شمالمونم همینجور بود دقیقه نود یه جوری می پیچوند دیگه عادت کرده بودیم.) حتما شمام دارید از این دوستا، که پایه همه چی هستن ولی موقع عمل یهو یا مسموم میشن یا یه اتفاقی می افته که نمیشه بیان.

خلاصه ما رفتیم و این سفر کلی خاظره خوب داشت از جمله اینکه من همیشه از خوردن ماهی جنوب بخاطر بوش متنفر بودم آخ آخ اما نگم براتون.

از ماهیهایی که خوردم مادر دوستم بنده خدا حسابی زحمت کشید و نذاشت حتی ما یه وعده بیرون غذا بخوریم اولین بار که اومدیم از گشت و گذار بیرون و غذا بخوریم من ماهی دیدم با خودم گفتم کی میخواد اینو بخوره، اما با همکاری هم سفره رو پهن کردیم و هیچ بوی بدی نداشت و میتونم بگم جزو بهترین ماهی هایی بود که خوردم و هنوز طعمش زیر زبونم .

و اون ماهی واقعا خوردن داشت، صید تازه پدرش از دریا بود و هیچ بوی بدی نداشت. 

دیگه بگم از زیباییهای اون سفر چیزی بود که هیچ وقت در شمال ندیده بودم.

از روی اسکله بزرگ کیش که کلی ارتفاع داشت شما به راحتی کله موجودات داخل آب رو میتونستید ببینید اون سفر برای من اولین سفر به یه شهر جنوبی بود. 

و برای همین من تازه تفاوت دریای جنوب و شمال را درک میکردم و از دریای جنوب خیلی بیشتر لذت بردم شاید بخاظر همین تجربه جالب دیدن موجودات زیر اب به راحتی بود از انواع ماهیها گرفته تا سفره ماهی و. 

دیگه بخوام از لذتهای سفر بگم که هم سفر ها خیلی توش تاثیر دارن .

اون همکلاسی دوستم که گفتم با ما بود، یه دوست پسر داشت که مثل تازه نامزدهای رمانتیک بودن .

ما ها هیچ کدوم تو ماجراهای عشقی نبودیم ولی این اسم دوست پسرشو مینوشت رو ساحل از همه جا با بوس و حرف براش کلیپ میگرفت ما هم خیلی بهش میخندیدیم، البته الان میدونم کارمون زشت بود اما اون موقع از قسمتهای خنده دار سفر ما بود.

و یه اتفاق جالب دیگه این بود که ما چهار تا هم اطاقی اونجا کفش و ساعت ست خریدیم ساعتهامون دو به دو ست بود و کفشهامون چهار تایی .

ولی گویا این ست کردن اونجا معنی جالبی اون موقع  نداشت .

من و یکی از بچه ها تقریبا سحر خیز بودیم یه روز منو اون صبح زذیم بیرون کنار دریا با کفش و ساعتهای ستمون، چشتون روز بد نبینه که دمه ساحل چقدر پیشنهادهای . داشتیم و بعد فهمیدیم گویا دخترهای مورد دار برای مشخص شدن اینکارو میکنن و من و دوستم که فهمیدیم کلی خندیدیم .

چون طی این چند روز نداشتیم این داستان اما اون روز خیلی جالب بود که بهتر دیگه نگم براتون راجع بهش .

دیگه بخوام از اتفاقهای خنده دار اون سفر بگم، ما یه روز رو اسکله بزرگه مشغول رقص و اینا بودیم (لازم قبلش بگم که روی اسکله ها خیلی قلاب ماهیگیری می انداختن، اون روزم چند نفر انداخته بودن) یکی داد زد یه ماهی گرفتم خیلی بزرگه و کلی شلوع بازی و با ذوق قلاب و کشید بالا و بعد همه مردن از خنده روی اسکله طرف یه کفش گرفته بود

البته در سفر همسفر تو مخی هم از موارد حرص در بیاره تو اون سفر ما خیلی عکسهای مسخره و خوبی گرفتیم ازجمله عکسهایی که خیلی دوست داشتم یه عکسی بود کنار دیوار بولینگ مریم که روش عکسه 5 تا کاراکتر کارتونی در حالتهای مختلف بود، یکی پریده بود هوا 180 باز کرده بود یکی یه جور دیگه و هرکدوم با یه حالت خنده دار در صورتشون و ما با کلی بد بختی هر کدوممون ژست یکی از اونا رو گرفتیم و مثل اون پریدیم و یکی عکس گرفت ازمون در حین ارسال عکسها اون همکلاسی نامبرده رمانتیک همه ی عکسهارو پاک کرد اون موقع اوج تکنولوژی ارسال بلوتوس بود و دوربین گوشی این دوستمون از همه بهتر بود برای همین عکسها تو گوشی این عزیز بود که موقع ارسال همه رو تیک زد و جای ارسال پاک کرد .

و همه مون و کلی حرص داد.

و بعدکه که امدیم هی بهش گفتیم ریکاوری کنه گوشیشو هی گفت باشه و اخرم انجام نداد و گوشیش و فروخت و کلی از لحظات ثبت شده خاطره هامونو حذف کرد.

و این پیشنهاد من هیچ وقت به یه عاشق در این موارد اعتماد نکنید smileylaugh

 


سلام به همه دوستای خوبم .

خواستم تو اولین پستم بگم که چی شد انقدر به سفر علاقه پیدا کردم

راستش دقیقشو بگم‌نمیدونم از چه سالی بود که فهمیدم من فقط آدم سفرم و من اصلا به درد کاری جز سفر رفتن نمیخورم و تمام آرامشی که همیشه دنبالش بودم تو سفر دارم .

الان با خودتون میگید لابد چون اجتماع گریزم و این حرفا، اما باید بگم من خیلی اجتماعیم و عاشق مهمونی و دوره همی هم هستم 

و جالب بدونید من از اینکه تو خونه آشپزی کنم هیچ وقت لذت نمیبرم .

اما آخ نگم براتون که کافی فقط ۱ املت (نگفتم نیمرو، چون تا حالا نیمرو نخوردم تو طبیعت) تو طبیعت درست کنم ۱ جور ازش لذت میبرم ‌که انگار دارم چیکار میکنم و به همین علت عاشق آشپزی در طبیعتم و خیلی چیز هام تا حالا پختم تو طبیعت

نگم از چیزای دیگش مثل خوابیدن تو کیسه خواب زیر آسمون پر ستاره و خوردن چای اتیشی و دیگه جونم براتون بگه هر کار دیگه ای که فکر کنید.

خلاصه این بود که بعد از یک زمانی همه لذت من از زندگی شد طبیعت گردی .

و میتونم بگم این طبیعت گردی تبدیل به لایف استایل داره میشه برام جوری که تمام کارها و اهداف من برای رسیدن به این لایف استایل شده.

امیدوارم که از خوندن تجارب سفر من خوشتون بیاد.


سلام به همه ی دوستای خوبم.

میخوام براتون راجع به اولین سفرهایی که با دوستام رفته بودم بگم، اما لازم قبلش یه پیش زمینه بدم بهتون.

من دوران دانشجویی چند تا هم اطاقی خوب داشتم که الانم جزو دوستام هستن، یکی از این هم اطاقیا و دوستای خوب من ساکن کیش بود.

ما با هم قرار گذاشتیم که بعد از امتحانای بهمن ماه بریم کیش با این دوستمون.

ادامه مطلب


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها